دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 274 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 84 |
صورتهای مالی گزارشهای حسابداری هستند که توسط یک شرکت به طور دورهای (معمولا سه ماه یا سالیانه) منتشر میشوند اطلاعات عملکردی گذشته و همچنین تصویری از داراییهای شرکت و تأمین مالی برای آن داراییها را ارائه میدهند (بِرک و همکاران 2012: 18). این موضوع برای شرکتهای سهامی عام که با توجه به شرایط و قوانین وضع شده هر کشور ملزم به ارائه و بایگانی اطلاعات خود در کمسیون اوراق بهادار و بورس[1]مربوطهشان هستند مصداق دارد که در این بین می بایست گزارشهای حسابداری با توجه به یک سری اهداف تهیه شودند که بر این اساس مبانی نظری گزارشگری مالی ایران اطلاعات ارائه شده توسط سیستم حسابداری تنها هنگامی میتواند در فرایند تصمیمگیریهای اقتصادی استفادهکنندگان مفید واقع شده مورد استفاده قرار گیرد که از حداقل استانداردهای لازم برخوردار باشد، این استانداردهای دستوری،"ویژگیهای کیفی"اطلاعات حسابداری نامیده شده میتوانند بر میزان سودمندی اطلاعات بیفزایند(اعتمادی و همکاران 1391: 102) .یعنی به نوعی هدف گزارشگری مالی، فراهم آوردن اطلاعاتی است که سرمایهگذاران، بستانکاران و سایر استفادهکنندگان را در اتخاذ تصمیمات اقتصادی یاری رساند(اعتمادی و همکاران 1391: 102).
استفادهکنندگان صورتهای مالی به اشخاصی اطلاق میشود که جهت رفع نیازهای اطلاعاتی متفاوت خود از صورتهای مالی استفاده میکنند، و با تجزیه و تحلیل این گزارشهای مالی قضاوتهای خود را از عملکرد مالی شرکتها انجام و در نهایت اقدام به تصمیمگیریهای اقتصادی میکنند. گروههای اصلی استفادهکننده از صورتهای مالی شامل سرمایهگذاران (اعم از سرمایهگذاران بالفعل و بالقوه)، اعتبار دهندگان(اعطا کنندگان تسهیلات مالی)، بستانکاران تجاری، تحلیلگران مالی و در نهایت مدیران شرکتها هستند.
سرمایهگذاران؛ به عنوان تأمین کنندگان سرمایه متضمن ریسک واحد تجاری و مشاورین آنها به اطلاعاتی در مورد ریسک ذاتی و بازده سرمایهگذاریهای خود می باشند. اینان به اطلاعاتی نیار دارند که بر اساس آن بتوانند در مورد خرید، نگهداری یا فروش سهام تصمیمگیری نمایند و عملکرد مدیریت واحد تجاری و توان واحد تجاری را در جهت پرداخت سود سهام مورد ارزیابی قرار دهند(سازمان حسابرسی: 756).
اعطا کنندگان تسهیلات مالی؛ علاقهمند به اطلاعاتی هستند که بر اساس آن بتوانند توان واحد تجاری را در بازپرداخت به موقع اصل و متفرعات تسهیلات دریافتی ارزیابی کنند(756).
بستانکاران تجاری؛ در غالب فروشندگان کالا و خدمات، برعکس اعطاکنندگان تسهیلات مالی به وضعیت واحد تجاری در کوتاه مدت علاقهمند هستند مگر آنکه واحد تجاری از مشتریان عمده آنان بوده و ادامه فعالیت آنان به تداوم معاملات با واحد تجاری متکی باشد(757).
تحلیلگران مالی؛ از آنجا که گاهاً سرمایهگذاران خود تجزیه و تحلیل صورتهای مالی را انجام میدهند، اما اغلب به گزارش تحلیلهای مالی کارشناسان(تحلیلگران) که در شرکتهای کارگزاری بورس و شرکتهای سرمایهگذاری فعالیت میکنند اتکا میکنند(لَشِر 2008: 64)، واین موضوعباعث میشود تحلیلگران مالی با در نظر داشتن ارتباط مستقیم از فعالیت شغلیشان با این گزارشها به عنوان یکی از استفادهکنندگان اصلی ازصورتهای مالی محسوب شوند.
مدیران؛ شرکتها به عنوان آخرین گروه از استفادهکنندگان از صورتهای مالی که خود مسئول تهیه و ارائه این گزارشها هستند، توجه خاصی به این گزارشهای میکنند مبنی بر اینکه آنها با بررسی نتایج به دنبال نقاط ضعف و قوت عملکرد خود هستند و این فرآیند به آنها نشان میدهد که در کجا بیشتر تلاش کرده تا اینکه بتوانند مشکلات را حل و عملکردشان را بهبود دهند(لَشِر 2008: 64) .
سنجش از میزان موفقیت یا عدم موفقیت هر فعالیتی دارای ارزش بازخوردی و بازنگری خیلی با اهمیتی است مبنی بر اینکه؛ ارزش بازخوردی مربوط به ارزیابی تصمیمات اتخاذ شده گذشته و ارزش بازنگری مربوط به ارزیابی تصمیمات در حال اتخاذ است. سنجش موفقیت یا عدم موفقیت فعالیتهای یک شرکت در قالب اصطلاح "ارزیابی عملکرد"در دو حیطه مالی و غیر مالی تعریف وشاخهبندی میشود. در حیطه عملکرد مالی شاخصهای مالی و در حیطه عملکرد غیرمالی شاخصهای غیر مالی (شاخصهای تولیدی، شاخصهای بازاریابی، شاخصهای اداری و... (مهرانی و رسائیان 1388: 94) مورد استفاده قرار میگیرند.
در حیطه مالی منظور از سنجش عملکرد شرکتها ارزیابی کلی از وضعیت مالی و نتایج عملیات ،به منظور اخذ تصمیمات منطقی است(طالب نیا و حسین پور 1389: 25) که به عنوان نیاز مشترک همه استفادهکنندگان از صورتهای مالی مورد توجه است.البته به این مفهوم که هریک از استفادهکنندگاندر تجزیه و تحلیلهای خود از صورتهای مالی شرکتها عملکرد مالی آنها را از طریق معیارهای ارزیابی عملکرد مالی مورد سنجش قرار داده و سپس با نتایج برآمده از آن تصمیمگیریهای نهایی خود را انجام میدهند.
[1] Securities and Exchange Commission (SEC).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 216 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
. مقدمه
در این فصل، ابتدا به مبانی نظری مربوط به موضوع مورد تحقیق پرداخته می شود و سپس پیشینه ی مربوط در داخل و خارج و جمع بندی آن بیان و ضمن ارائه ی سوالات پژوهش، تعاریف مفهومی و عملیاتی مربوط، مطرح می شود.
2-2. مبانی نظری
2-2-1. مفهوم دانش
مطالعه ی دانش به زمان افلاطون و ارسطو باز میگردد. با این حال توجه به دانش در درون یک سازمان، اولین بار توسط فیلسوفی بنام میشل پولانی[1] در سال 1965 مشاهده گردید. او دانش را به عنوان چیزی که به خودی خود دارای ارزش ذاتی است معرفی نموده و دو نوع دانش ضمنی و دانش آشکارا مطرح نمود. نوناکا[2] ( 1991 ) نیز عقیده ی پولانی را در مورد دو سطح دانش تأیید نموده است. پس از آن در خصوص اصطلاح دانش مباحث زیادی مطرح شده است و این تنها یکی از جنبههای گیج کننده مدیریت دانش است (کونگ و پوندیا، 2003).
ماهیت دانش، موضوعی همیشگی در مدیریت دانش است. همان گونه که آلی[3] (2002) میگوید، "چگونگی تعریف دانش، چگونگی اداره کردن آن را میتواند تعیین کند". این امر حکایت از عدم یکپارچگی در این زمینه و تعداد زیاد تعریف دانش مغایر یکدیگر، دارد. (فایرستون و مک الروی، 1387).
یکی از مباحث اصلی مرتبط با دانش، درک سه مفهوم داده، اطلاعات، دانش و تعامل بین آنها است. گاهی به این مثلث منبع چهارمی به نام معرفت یا خرد یا حکمت نیز افزوده میشود. برای داشتن تعریفی دقیق از مدیریت دانش شناخت این عناصر ضروری است. به طور کلی، هرمی که برای اجزای دانش ارائه میکنند،
تمایز داده، اطلاعات و دانش مشکل است و تنها از طریق مفاهیم بیرونی و یا از دیدگاه کاربران آنها میتوان بین آنها تفاوت قائل شد. معمولاَ داده به عنوان مواد خام، اطلاعات به عنوان مجموعه ی سازمان یافتهای از داده و دانش به عنوان اطلاعات با مفهوم شناخته میشود. (شفیعا و دیگران، 1386) به عبارت دیگر دادهها حقایق و واقعیتهای خام هستند که این اجزا در پایگاههای داده، ذخیره و مدیریت میشوند. اطلاعات در حقیقت دادههای خلاصه شده را در بر میگیرد که گروه بندی، ذخیره، پالایش، سازماندهی و تحلیل شدهاند. دانش را میتوان بینشهای حاصل از اطلاعات و دادههایی تعریف کرد که میتواند به روشهای مختلف و در شرایط گوناگون، مؤثر و قابل تقسیم باشد. (نوروزیان، 1384 ) و سرانجام خرد یا حکمت، "چشم انداز، بصیرت و توانایی دیدن افقهای پیرامون" میباشد. (راولی، 2007 ).
داونپورت و پروساک (1379)، دانش را این گونه تشخیص میدهند: مخلوطی سیال از تجربهها، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرشهای کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره گیری از تجربهها و اطلاعات جدید، به دست میدهد.
تعاریف دانش دامنهای از عملی تا مفهومی و از محدود تا گسترده را دربرمی گیرد. (بکمن، 1999) تعاریف کاربردی بر کارکردهای دانش به عنوان مثال در حل مسئله و تصمیم گیری تمرکز میکند. وولف[1] (1990) دانش را به عنوان اطلاعات سازمان یافته و کاربرد پذیر به منظور حل مسئله تعریف کرده است. برخی پژوهش گران، دانش را به طور مفهومی تعریف میکنند، به عنوان مثال کلارک[2] ( 1998) دانش را به عنوان "درک اینکه چرا و چگونه چیزی عمل میکند" تعریف میکند. تعاریف فلسفی نیز اندک اند. واندراسپک و اسپیکروت[3] ( 1997) دانش را به عنوان مجموعه ی تمام بینشها، تجارب و شیوههایی که صحیح و درست تلقی گردیده و بنابراین، افکار، رفتار و ارتباطات مردم را هدایت میکنند، تعریف میکنند. این قیاس بینش آفرین، یک رابطه ی منطقی بین دانش و سازمانها ایجاد میکند و برنامه ای در جهت لزوم توجه به تفکر جمعی افراد درون سازمان، به عنوان مشارکت کنندگان دانش، آغاز میگردد؛ این نوع از دانش "دانش سازمانی" نامیده میشود.
2-2-2. انواع دانش
درک طبقه بندی دانش، گام مهمی در جهت مدیریت دانش است؛ به طوری که حتی عنوان شده، بزرگترین کمکی که میتوان به مدیریت دانش کرد، شناخت انواع دانش و بیان تفاوتهای آنها است. (گرانت، 1991) دانش را به لحاظ مشخصههای ساختاری، ویژگیهای ابتدایی، هدف و کاربرد و سطوح مفهومی به انواع مختلفی طبقه بندی نمودهاند. (بکمن، 1999).
در طبقه بندی دانش در سازمان، از یک بعد تقسیم بندی، دو گروه دانش عمومی و دانش خصوصی وجود دارد. دانش خصوصی به دانشی که منحصراً تحت تملک سازمان است اشاره دارد. این دانش به منبعی اشاره دارد که ارزشمند، نادر و به طور ناتمام، تقلیدپذیر است. مثالها دربارة دانش خصوصی شامل روشها، فرایندها، مستندسازی و راهبردهای تجاری منحصر به فرد سازمان است. دانش عمومی شامل دانشی است که اختصاص به سازمان مشخصی ندارد و در دامنة عمومی قرار میگیرد. این دانش شامل بهترین روشهای صنعتی وحرفه ای است. گروهی دیگر نیز دانش را به دو نوع صریح و ضمنی تقسیم کردهاند، که بنیادیترین و متداولترین طبقه بندی از دانش سازمانی است. (رادینگ، 1383).
[1] - Woolf
[2] - Clarke
[3] - Van der Spek & Spijkervet
[1] - Polanyi
[2] - Nonaka
[3] - Allee
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 7513 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
پاورپوینت بررسی بام سبز درس تنظیم شرایط محیطی
بام سبز یکی از رویدادهای مهم و نوین شهرسازی به شمار می اید. که می تواند زندگی انسانها را به شرایط طبیعی نزدیک تر کند. بامهای سبز می توانند در بالا بردن کیفیت هوا و کاهش دمای متوسط شهرها موثر باشند.بام سبز در راستای معماری پایدار قرار دارد که می توان به این موارد اشاره کرد: کاهش مصرف انرژی- ذخیره انرژی- کاهش مصرف انرژی های فسیلی از دیگر موارد کاربرد : سکونتگاه حیات وحش- زیبا سازی فضای شهری- تامین بخشی از نیاز غذایی و... اما مهم ترین تاثیر ان در جلوگیری یا کاهش تغییر اقلیم می باشد.
vتاثیرات نامطلوب (بدکردن هوا، بالارفتن دما و جزیره های گرمایی) را میتوان توسط افزایش سبزه ها و گیاهان در سطح شهر درسقف ساختمانها کاهش داد. بعلاوه گیاهان و بوته های استفاده شده بر روی سقفها، میتوانند تا حد زیادی از تبادل حرارت اتاقها با محیط بیرون جلوگیری کنند vشهرهای امروزی علیه ساکنان و نابودی محیط زیست بشر به پیش می روند. بناهای کم ارتفاع همراه باغچه، جای خود را به بناهای چند طبقه و برج ها ی قارچ گونه ی بدون نمودی از طبیعت داده اند و نواحی مجاور بناها نیز، به کاربری هایی مانند جاده ها و یا پارکینگ ها اختصاص داده می شوند. از سوی دیگر برای کاهش هزینه ها و بدست آوردن سود بیشتر در ساخت بناها، درصد اختصاصی به محیط های سبز به شیوه های مختلف به زیربنای کل بنا افزوده می شود .
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 177 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |
فرآیند تعلیم و تربیت بواسطه فراهم نمودن موجبات رشد فردی و رفاه جمعی، در زندگی انسان از نقش مهمی برخوردار است. به طور کلی پرورش استعدادهای فردی، تحکیم پایه های زندگی جمعی، گسترش آرمان های دمکراتیک و ایجاد تفاهم میان افراد انسانی در سایه تعلیم و تربیت صورت می گیرد (شریعتمداری، 1385). گرچه شکل گیری و رشد شخصیت افراد یک جامعه الزاما وابسته به تعلیم و تربیت رسمی نیست لیکن باید گفت که بخش اعظمی از رشد فردی و اجتماعی افرادتوسط نهاد رسمی آموزش و پرورش صورت می گیرد. در این میان تربیت شهروندان خوب یکی از مهمترین دلمشغولی های اکثر نظام های آموزشی جهان است. جامعه ملی و جهانی کنونی نیازمند حضور انسان های آگاه، مسئول، مشارکت جو، حساس به مسائل جامعه و علاقمند به تعامل و گفتگو است. لذا باید تعلیم و تربیت رسمی جامعه نیز مطابق با چنین نیازمندیهایی، اهداف، روش ها و محتوای خود را مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهد. شیوه ای از تعلیم و تربیت که از آن تحت عنوان تربیت شهروندی یاد می شود. مطابق با پژوهش های انجام شده در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه نشان می دهد که مسئولان تعلیم و تربیت در این کشورها با عزمی راسخ و با تدوین برنامه های آموزشی متنوع، تربیت شهروند مناسب را در صدر اقدامات و فعالیت های خود قرار داده اند. برای مثال: در گزارش های مطالعه تربیت شهروندی «انجمن بین المللی ارزشیابی و پیشرفت تحصیلی» اینگونه آمده است که تمامی جوامع معاصر دارای این نگرانی و دلمشغولی هستند که چگونه نوجوانان و جوانان خود را برای زندگی شهری و شهروندی آماده کنند و را و رسم مشارکت در مسائل اجتماعی را به آنان بیاموزند (توبیاس[1]، 1997؛ به نقل از وزیری و جهانی، 1385).
از جمله مباحث مهم در حوزه مطالعات اجتماعی، سیاسی و تربیتی، مفهوم شهروندی است. این مفهوم ریشه در گستره تاریخ داشته و همواره مورد توجه متفکران بوده است. با توجه اهمیت شهروندی : در دوران معاصر متفکران متعددی به بحث و بررسی پیرامون این مفهوم پرداخته اند. در این ارتباط ابتدا به تحلیل مفهوم شهروند و شهروندی پرداخته و سپس پاره ای از نظریات متفکران بیان می گردد.
اصطلاح شهروند (Citizen) از شهر (Cite)می آید که از واژه Civitas مشتق شده است که در زبان لاتین تقریبا معادل کلمه پلیس در زبان یونانی است که همان شهر است و تنها مجتمعی از ساکنین نیست بلکه واحدهای سیاسی و مستقل به شمار می آید. عده ای شهروندی را از بعد سیاسی نگریسته و معتقد هستند شهروندی موقعیتی است که رابطه بین فرد و جامعه سیاسی را برقرار می کند. همچنین شهروندی چارچوبی را برای تعامل افراد در درون جامعه مدنی فراهم می کند. امتیازی که شهروندی بر دیگر هویت های اجتماعی دارد این است که دارای یک برابری فراگیر است که دیگر هویت ها نظیر طبقه، مذهب یا قومیت فاقد آن است (فالکس، 1381).
برخی دیگر شهروند را از بعد اجتماعی و دینی تعریف کرده اند: «شهروند فردی است که در ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جامعه حضور داشته و در تصمیم سازی، تصمیم گیری و شکل دهی آن به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم در سایه همزیستی، تعامل داوطلبانه و تلاش همگام در نیل به سعادت دنیوی و اخروی موثر است». (بیات، 1386). به طورکلی می توان گفت که شهروند و شهروندی تا حد زیادی وابسته به شرایط خاص کشور و جامعه می باشد. و هر فرهنگی نیز شهروند خاص خود را می طلبد. شهروند فردی است که در یک دولت ـ ملت زندگی می کند. از حقوق و مزایایی برخوردار است و مسئولیت هایی همچون وفاداری نسبت به دولت بر عهده دارد (بنکس[2]، 2008). در ادبیات حوزه شهروندی تعاریف گوناگونی از صاحبنظران مختلف به چشم می خورد از آنجا که هر یک از تعاریف از منظر و زاویه خاصی به شهروندی نگریسته اند. بنابراین یافتن تعریفی جامع که مورد توافق تمام دست اندرکاران این حوزه باشد، کاری دشوار است. در اینجا پاره ای از تعاریف شهروندی ارائه شده است:
جانویتز معتقد است که شهروندی یک ایده دو جانبه است. این ایده صرفا یک مجموعه حقوق نبوده بلکه بر وظایف و تعهدات نیز تاکید دارد. شهروندی الگوی متعادلی بین حقوق و مسئولیت ها می باشد و این امکان را به شهروندان می دهد که هم حاکمیت داشته باشند و هم تحت حاکمیت باشند (ترنر و همیلتون[3]، 1994).
شاکورنسکی[4] (2005) معتقد است که رویکردهای فلسفی، جامعه شناختی، حقوقی و آموزشی متعددی در تلاش برای پاسخ به این سوال وجود دارد که شهروندی چیست؟ وی معتقد است شهروندی مفهومی پویا، وابسته به زمینه، بحث انگیز و چند بعدی است. پویایی مفهوم شهروندی بدین خاطر است که تعاریف، برداشت ها و ویژگی های شهروندی در طول تاریخ متغیر بوده و وابسته به زمینه است، زیرا در هر زمانی تفاسیر و دلالت های مختلفی در جوامع گوناگون داشته است . بحث انگیز است به این دلیل که در هر زمان و مکانی در خصوص اینکه شهروندی چیست؟ اختلاف نظر وجود دارد و در نهایت شهروندی مفهومی چند بعدی است ، زیرا دست کم متضمن چهار بعد متفاوت است: منزلت یا پایگاه[5]، هویت[6]، فضایل مدنی[7] و عمل[8].
بارکر[9] (2000) بر این باور است که شهروندی با حقوق انسانی در زندگی اجتماعی پیوند خورده است. شهروندی وظایف و مسئولیت ها را بین افراد جامعه توزیع می کند و در نهایت امکان مشارکت افراد در فعل و انفعالات اجتماعی را فراهم می سازد (واحد چوکده، 1384). شهروندی نوعی التزام به قوانین مدنی و تعلقات اجتماعی و فرهنگی می باشد که مرز جغرافیایی و سیاسی در محدوده یک کشور دارد و بر ضوابط و حقوق دولت ـ ملت تاکیدی دارد ( شرفی و طاهرپور، 1387).
کوهن نیز شهروندی را یک نوع قرارداد متقابل اجتماعی و یک سلسله حقوق متقابل دولت بر ملت و ملت بر دولت و نیز یک احساس مشترک عمومی نسبت به هویت اجتماعی و ملی در یک محدوده مشخص می داند. شهروندی مفهومی پیچیده و چند بعدی می باشد این مفهوم مشتمل بر ابعاد قانونی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می باشد و حقوق و الزامات، احساس هویت و تعهدات اجتماعی معینی برای شهروندان تعیین می کند (نقل از سچینی[10]، 2004). ایده شهروندی همیشه بازتاب دهنده نوعی خاصی از جامعه است (کیئر[11]، 1999؛ فالکس[12]، 2001). فالکس بر این باور است که شهروندی جنبه اقتصادی دارد و یکی از سوالاتی که هنگام تلاش برای درک شهروندی باید بپرسیم این است که ترتیبات اجتماعی و سیاسی که در چارچوب آن شهروندی به موقع اجرا گذاشته می شود، در چه زمینه ای شکل می گیرد (فالکس، 2001). مارشال معتقد است که شهروندی موقعیتی است برای کسانی که اعضای جامعه هستند ضمن اینکه از حقوقی برخوردار می باشند باید وظایفی را نیز که از آن موقعیت بر می خیزد بر عهده گیرند به عبارت دیگر هر موقعیت اعطا شده، حقوق و مسئولیت هایی را نیز شامل می شود (فتحی و واحد چوکده، 1388). دامسون (2000) اظهار می کند که شهروندی نوعی از اجتماعی شدن و حاکی از آماده شدن برای زندگی در جامعه محلی، ملی و جهانی است. شهروندی به عضویت و مشارکت فعال افراد در جامعه اطلاق می گردد، افرادی که از حقوق ومسئولیت هایی برخوردار هستند و قابلیت تاثیرگذاری بر خط مشی های سیاسی را دارا می باشند. از این رو شهروندی باید فراتر از مقام و منزلت سیاسی و حقوقی در نظر گرفته شود. این مفهوم همچنین نقشی اجتماعی به حساب می آید (بیرزیا، نقل از سچینی، 2004).
هربرت و سیرز [13](2005) معتقدند که شهروندی به رابطه بین افراد و دولت و رابطه بین افراد در درون یک دولت اشاره دارد. با توجه به آنچه بیان گردید شهروندی علاوه بر اشاره به مجموعه ای از حقوق و مسئولیت های قانونی و تصریح شده ، گستره ای وسیع تر از ابعاد صرف حقوقی و سیاسی داشته و شامل یادگیری باهم زیستن می گردد. بنکس (2008) می گوید مفاهیم شهروندی و تربیت شهروندی در سراسر جهان بوسیله عوامل گوناگون تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به چالش کشیده شده است. مهاجرت گسترده، جهانی شدن و تشدید ملی گرایی به بحث و تفکرات نو در خصوص شهروندی انجامیده است به طوری که دامنه شهروندی باید بسط پیدا کرده و حقوق سایر شهروندان و گروه های نژادی، زبانی، فرهنگی و قومی را نیز شامل گردد.
شهروندی، از مهمترین ایده های اجتماعی است که به منظور کمک به شناخت بهتر جامعه، روابط درونی آن و هدایت کنش ها و رفتارها به وجود آمده است. این مفهوم مانند هر مفهوم دیگر، در بستر تاریخی – اجتماعی و درون شبکه های مفهومی، محتوا و معنای خود را آشکار ساخته و سیر تحولی خود را داشته است. این محتوا و معنا همواره ثابت نبوده و به اعتبار تحولات پدید آمده در جوامع و رویکردهای نظری، دستخوش تغییر شده است. در اغلب این تعاریف جنبه های حقوقی شهروندی مورد تاکید قرار گرفته است. با این همه در تجربه شهروندی تنها پایگاه حقوقی شهروندی مورد تاکید قرار گرفته است. حال آنکه تجربه شهروندی تنها به پایگاه حقوقی فرد بستگی ندارد، بلکه به روابط بین افراد و گروه های اجتماعی نیز وابسته است (هاشمی، 1389).
[1]- Tobias
[2]- Banks
[3]- Turner, B. and Hamilton
[4]- Schugurensky
[5]- status
[6]- identity
[7]- civic virtues
[8]- agency
[9]- Barker
[10]- Cechini
[11]- Keer
[12]- Faulks
[13]- Hebert, &Sears
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 58 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
مقدمه
زیگموند فروید معقتد بود که صفات شخصیتی به تثبیت در یکی از مراحل رشد روانی جنسی مربوطند. بسیاری از مردم به خصوص افراد تنها، غریب و ترسو که غالباً برچسب اسکیزوئید و اسکیزوتایپال به آن ها زده می شوند از مکانیسم دفاعی خیال پردازی به حد افراط استفاده می کند. آن ها آرامش و رضایت را در اندرون خود و با ساختن دنیایی خیالی، به خصوص دوستان خیالی، می جویند. غالباً افرادی بسیار کناره گیر و منزوی به نظر می رسند (کاپلان و سادوک، 2003،ص498).
کودکان دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپال نیز نشانه های شبیه به اختلالات دسته A دارند. این کودکان ممکن است گوشه گیر به نظر آیند، روابط اجتماعی کمی داشته باشند، دچار اضطراب اجتماعی شدید شوند و نسبت به انتقاد بسیار حساس باشند. علاوه بر این، آنها ممکن است خیال پردازی های عجیب و غریب داشته باشند و از زبان خاص استفاده کنند، ویژگی هایی که ممکن است موجب شود توسط همسالانشان دست انداخته شوند (ویگ، 2007، ص36).
این افراد به دلیل نحوه ی تفکر، طرز رفتار، ارتباط با دیگران و نحوه لباس پوشیدن، عجیب و غریب به نظر می رسند. آن ها از دیگران فاصله می گیرند و از مردم جدا هستند، به جای توجه به محرک های محیطی بیشتر جذب محرک های درونی خود می شوند و نسبت به آن ها واکنش نشان می دهند، به همین دلیل افکار و گفتارشان از انسجام لازم برخوردار نیست. در هنگام ارتباط با دیگران حواسشان جمع نیست و از موضوعی به موضوع دیگر می پرند. هیجان هایی که ابراز می کنند متناسب با محرک های هیجانی نیست. به تله پاتی و غیبت گویی بسیار معتقدند و به دیگران مشکوکند و افکار عاطفی دارند ( افکار انتساب یعنی این که تصور می کنند رفتار دیگران و رویدادهای تعادلی به آن ها اشاره دارد) در کنار هیچ کس احساس راحتی نمی کنند و به همین دلیل با دیگران رابطه نزدیک ندارند. در پاسخ به سوالات ساده بسیار فلسفه بافی می کنند و پاسخ های عجیب و غریب می دهند، آنها از نوعی تجربیات ادراکی صحبت می کنند که ممکن است حتما به شکل توهم جلوه گر شود. احساس می کنند قدرت های فراحسی دارند. معمولا"، وقتی از نظر اجتماعی مضطرب می شوند برای حمایت و محافظت از خویش تصور می کنند ادراک های فراحسی مانند تله پاتی و پیش نویس کردن وقایع می تواند به آن ها کمک و از خطر حفظ شان کند (گلشنی، 1388، ص98).
این ویژگی ها و نشانه ها در کودکی جزء علائم و نشانه های پیش از بیماری هستند و قبل از آن که فرآیند بیماری خود را آشکار کننددر فرد وجود دارند. علائم و نشانه های مقدماتی بخشی از اختلال در جریان تکوین است که این نشان دهنده اختلال شخصیت اسکیزوئید یا اسکیزوتایپال در کودک است که می تواند زمینه ساز اختلال اسکیزوفرنی می تواند باشد. این کودک شخصیتی درونگرا، فعل پذیر و آرام دارد و صاحب دوستان معدودی است. از بازی های تیمی پرهیز می کند و از فعالیت های اجتماعی کناره گیری می کند (کاپلان و سادوک، 2003، ص29).
از جمله ویژگی های اصلی اختلال شخصیت اسکیزوتایپی، یک الگوی فراگیر از کاستی های اجتماعی و بین فردی است که علاوه بر تحریف های شناختی یا ادراکی و رفتارهای عجیب و غریب با ناراحتی حاد و ظریف برای برقراری روابط صمیمانه مشخص می شود. این الگو از جوانی آغاز می شود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی، اغلب افکار عطفی[1] دارند، یعنی تغبیرهای نادرستی از حوادث و رویدادهای علی بیرونی دارد که به ویژه برای خود فرد معنای مخصوص و غیر عادی دارد. این گونه افکار را باید از هذیان های انتساب که در آن ها این باورها با اعتقاد راسخ هذیانی حفظ می شوند، تفکیک کرد. این افراد خرافاتی هستند و نسبت به پدیده های غیر طبیعی که فراتر از هنجارهای خرده فرهنگی آنها است اشتغال ذهنی دارند. آنها ممکن است احساس کنند که قدرتهای ویژه ای برای پیش بینی حوادث قبل از رخداد آنها و یا خواندن اندیشه های دیگران دارند. این افراد ممکن است معتقد باشند که روی دیگران کنترل جادویی دارند که می تواند مستقیا" اعمال شود یا غیر مستقیم از طریق انجام آداب جادویی صورت گیرد. این افراد دگرگونی هایی ادراکی دارند، گفتار آنها حاوی جمله ها و ساخت غیر معمول و عجیب می باشد. این گفتار اغلب نا مربوط ، مبهم ولی بدون انحراف از مسیر[2] یا به صورت گسته گویی است. پاسخ ها در این افراد کاملا عینی یا کاملا انتزاعی است و واژه ها و مفاهیم گاهی به شیوه های غیر عادی به کار می روند. این افراد در همنوایی بین فردی دچار مشکل هستند و در برقراری ارتباط با دیگران راحت نیستند. آنها در موقعیت های اجتماعی، به ویژه در حضور افراد غریبه مضطرب می شوند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000، ص 1023).
در تفکیک کودکان مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی از گروه ناهمگون کودکان منزوی و عجیب که رفتارشان با انزوای اجتماعی بارز، غیر عادی بودن یا زبان غریب مشخص می شوند و ممکن است تشخیص هایی از انواع خفیف تر اختلال اتیستیک، اختلال آسپرژر، اختلال زبان بیانی و اختلال زبانی دریافتی – بیانی مختلط در موردشان صدق می کند (همان منبع).
مرز بین روان آزردگی، روان گسستگی و اختلالات شخصیت با عبارات مختلفی بیان شده است: اسکیزوفرنی، شبه روان آزردگی، روان آزردگی ضد اجتماعی کاذب، پیش روان آزردگی، اسکیزوفرنی مرزی، روان گسستگی نهفته، اسکیزوفرنی نهفته، اسکیزوفرنی سرپایی و نهایتا اسکیزوتایپی (تورگرسن و دیگران، 2002، به نقل از محمد زاده و دیگران، 1386، ص4).
در افراد دارای ویژگی های شخصیتی اسکیزوتیپی مانند افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا احتمال وجود نقایص عصب روان شناختی در تعدادی از توانایی های شناختی از جمله حافظه، توانایی های روانی حرکتی، توجه و دشواری در تغییر دادن آمایه پاسخ وجود دارد.
علاوه بر این، شواهد زیادی حاکی از این است که بسیاری از این نقایص در نخستین رویداد روان پریشی و پیش از درمان شدن به وسیله داروهای ضد روان پریشی، در آن دسته از افراد دچار اسکیزوفرنیا که از نظر بالینی در حال بهبود هستند، افراد دارای ویژگی های اسکیزوتایپال و هم چنین در خویشاوندان درجه اول سالم آنان یافت می شود (انجمن روان پزشکی آمریکا، 2000، ص1021).
افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتیپی نیز مانند افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است این نقایص عصب- روان شناختی را داشته باشند. این نقایص از نظر بالینی به این دلیل معنادار هستند که با اندازه دشواری برخی از این افراد و افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در فعالیت های زندگی روزمره و هم چنین توانایی کسب مهارت ها در توان بخشی روانی اجتماعی رابطه دارند. به همین دلیل، ترکیب شدت نقایص عصب روان شناختی پیش بینی کننده نسبتاً نیرومندی برای فرجام اجتماعی و شغلی است (همان منبع، ص1018).
بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با آسیب های اساسی در چندین حیطه از کارکرد شناختی مشخص می باشند (سایلکین[3]، 1991 و 1994). برای مشخص کردن ابعاد عصب شناختی که بازتابی از پیوستگی و ناپیوستگی بین اسکیزوتیپی و اسکیزوفرنیا می باشد، کانن و دیگران (1994) در مطالعه ای خانوادگی و به دنبال آن مطالعه ای را نیز بر روی دوقلوها (کانن و دیگران، 2000) انجام دادند. در مطالعه اول، مجموعه آزمون های جامع عصب روان شناختی بر روی 15 پروباند اسکیزوفرنیک، 16 نفر از همشیرهای سالم و 31 نفر گروه کنترل سالم اجرا شد. آزمون ها در محدوده های هفتگانه طبقه بندی شدند: انتزاع، توجه، حافظه کلامی، حافظه فضایی، زبان، توانایی استدلال دیداری فضایی و کارکرد حسی حرکتی. هم بیماران اسکیزوفرنیک و هم همشیرهای آن ها در مقایسه با گروه کنترل دارای آسیب های عصب روان شناختی بودند (گروه کنترل > همشیرها > پروباندها). هم چنین، پروباندهای همشیرها، الگوهای نقایص شناختی اشان مشابه هم بود. کنش های مربوط به انتزاع، توجه، حافظه کلامی و زبان
[1] ideas of reference
[2] derailment
[3] . Saylkin.